واپسین لحظات عمر مبارک امیر مؤمنان علی علیه السلام بود، آن حضرت بر اثر ضربت ابن ملجم،
با فرقی شکافته و چهرهای خونین بر بستر افتاده بود . زینب کبری علیها السلام به کنار پدر آمد
و عرضه داشت: بابا جان! روزی ام ایمن ضمن نقل حدیثی به من چنین و چنان گفت، اگر آن حدیث
صحیح است، دوست دارم دوباره از زبان شما بشنوم .
علی علیه السلام فرمود:
دخترم! حدیثام ایمن صحیح است، گویا تو و دختران اهل بیت را مینگرم که به صورت اسیر و در
نهایت پریشانی وارد این شهر (کوفه) میکنند، به گونهای که بیم دارید مردم به سرعتشما را
بربایند . دخترم! آن روز صبر کنید، صبر کنید . سوگند به خداوندی که دانه را میشکافد وانسان را
خلق میکند، در آن روز در سراسر روی زمین غیر از شما و دوستان و شیعیان شما، دوستی
دیگر برای خدا نخواهد بود . هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این خبر را به ما داد، فرمود:
"شیطان در آن روز از خوشحالی پرواز میکند و در روی زمین جولان میدهد و به شیاطین و عوامل
خود میگوید: ای گروه شیاطین! ما خواسته خود را از فرزندان آدم دریافت نمودیم و هلاکت آنان را
به نهایت رسانیدیم، ما وارث آتش شدهایم [که فرزندان آدم را دچار آن کنیم] مگر آن افرادی که به
این گروه یعنی آل محمد صلی الله علیه و آله متوسل شوند. شما تلاش کنید تا مردم به آل محمد
صلی الله علیه و آله مشکوک شوند . مردم را بر دشمنی آنان تحریک و تشویق نمایید"
بحار النوار، ج45، ص183، کامل الزیارات، ص 448، پاورقی . تبیان
کلمات کلیدی: