این هم یک تم زیبا ویژه مبعث برای K800وK810 ساخت خودم...
اگر تصویر تم دیده نمیشه به دلیل مشکلی که در وبلاگ به وجود اومده ولی شما تم رو دانلود کنید خیلی قشنگه
کلمات کلیدی:
ماجراى بعثت بدان گونه که قبلا گذشت موضوعى نبود که یک فرد مسلمان معتقد به آن باشد، و پىبرد که خاتم انبیا چگونه به مقام عالى پیغمبرى رسیده است. ما پس از بررسىهاى لازم از مجموع نقلها به این نتیجه رسیدهایم که آنچه در منابع شیعه و احادیثخاندان نبوت رسیده است، واقعیتبعثت را چنان روشن مىسازد که هیچ یک از اشکالات گذشته مورد پیدا نمىکند.
از جمله احادیثى که بازگو کننده حقیقتبعثت است و آغاز وحى را به خوبى روشن مىسازد، روایتى است که ذیلا از لحاظ خوانندگان مىگذرد:
پیشواى دهم ما حضرت امام هادى (علیه السلام) مىفرماید: «هنگامى که محمد (صلى الله علیه و آله) ترک تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وى بخشیده بودبه مستمندان بخشید، هر روز به کوه حراء مىرفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مىنگریست، و شگفتىهاى رحمت و بدایع حکمت الهى را مورد مطالعه قرار مىداد. ادامه مطلب...
کلمات کلیدی:
آیین پیامبر اعظم(ص)قبل از بعثت
حضرت محمد(ص)او از لحظه ای که از مادر متولد شد،تا روزی که به خاک سپرده شد،
جز خدای یکتا را نپرستید.سرپرستان او،ماننده«عبدالمطلب»و«ابوطالب»،همگی موحد و
خدا پرست بودند.
بهترین گواه بر یکتا پرستی پیامبر اعظم(ص)همان اعتکاف او قبل از بعثت در غار حرا است.
سیره نویسان، همگی اتفاق نظر دارند که رسول گرامی،سالی چند ماه در غار حرا به عبادت
خدا می پرداخت.
امیر مؤمنان در این مورد می فرماید:«پیامبر(ص)در هر سال،در کوه حرا اقامت می گزید ؛من او
را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید.»حتی روزی را که او به رسالت الهی مبعوث شد در خود
غار مشغول عبادت بود.
امیر مؤمنان(ع)درباره ی این بخش از زندگی پیامبر(ص)چنین می فرماید:«از روزی که پیامبر (ص)
از شیر باز گرفته شد؛خداوند بزرگترین فرشته ای را برای تربیت او گمارد،و آن فرشته شبها و روزها
بزرگواری ها و خوی های نیک را به او می آموخت.»
بنا بر این ،تربیت یافته چنین خانواده ای ،کسی که از دو ران پس ازشیر خوارگی،تحت تربیت بزرگ ترین
فرشته ی جهان قرار گیرد؛حتما باید موحد بوده و لحظهای از جاده تو حید کنار نرود.
********************************************************
کلمات کلیدی:
احیای اموات
مردی از انصار بزغاله ای داشت،سر برید وبه همسرش گفت :«بخشی از آن را پخته و بخش
دیگر را بریان کن،شاید پیغمبر ما را سر افراز گرداند و امشب افطار را مهمان ما باشد.»
سپس به سوی مسجد راهی شد تا از آن حضرت برای افطار دعوت کند.
مرد انصاری دو پسر خردسال داشت و آن دو سر بریدن بزغاله را به دست پدر دیدند.
یکی به دگری گفت:«بیا من هم سر تو راببرم،او هم تسلیم شد»برادر کاردی برداشت و گلوی
برادر را چاک داده و بکشت!
مادر که چنین دید فریادی جگر خراش از دل برآورد.ولی فریاد سودی نداشت.پسر دیگر از ترس
بگریخت وبه بالای خانه رفت وبر اثر پریشانی وشتابزدگی از بالا به زیر افتاد و بمرد!
بانوی نیکوکار نعش هر دو پسر را پنهان کرد و آماده ی پذیرایی مهمان معظم خود گردید وبه
پخت و پز پرداخت و افطار را آماده ساخت.جبرئیل نازل شد و عرض کرد:«یا رسول الله!به مرد انصاری
بگو پسر هایش را بیاورد»
حضرت امر به احضار آن دو پسر فرمود.
مرد انصاری به سراغ همسر رفت و امر پیغمبر را ابلاغ کرد.
زن گفت:«بچه ها حاضر نیستند.»
مرد بازگشت و عرض کرد:«بچه ها حاضر نبودند.»
پیغمبر فرمود:«باید حاضرشان سازی.»
مرد انصاری دگرباره به سراغ زن رفت و فرموده ی پیغمبر را ابلاغ کرد.
زن داستان پسران را برای شوهر بگفت.
مرد انصاری پیکر آغشته به خون کودکان را به حضور پیامبررحمت(ص) بیاورد. حضرت دعا فرمود و
هر دو زنده شدند.
کلمات کلیدی: