سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که ساعتی بر خواری فراگرفتن شکیبایی نورزد، همواره در خواری نادانی باقی بماند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
انا مجنون الحسین علیه السلام
درباره



انا مجنون الحسین علیه السلام

وضعیت من در یاهـو
مجنون الحسین(ع)
حسین (ع) به ما آموخت چگونه به اصول گردن نهیم و چگونه پاسداری کنیم . و به ما آموخت چگونه عقیده را مقدس بداریم و چگونه از آن به دفاع برخیزیم. و...
آهنگ وبلاگ

احیای اموات

مردی از انصار بزغاله ای داشت،سر برید وبه همسرش گفت :«بخشی از آن را پخته و بخش

دیگر را بریان کن،شاید پیغمبر ما را سر افراز گرداند و امشب افطار را مهمان ما باشد.»

سپس به سوی مسجد راهی شد تا از آن حضرت برای افطار دعوت کند.

مرد انصاری دو پسر خردسال داشت و آن دو سر بریدن بزغاله را به دست پدر دیدند.

یکی به دگری گفت:«بیا من هم سر تو راببرم،او هم تسلیم شد»برادر کاردی برداشت و گلوی

برادر را چاک داده و بکشت!

مادر که چنین دید فریادی جگر خراش از دل برآورد.ولی فریاد سودی نداشت.پسر دیگر از ترس

بگریخت وبه بالای خانه رفت وبر اثر پریشانی وشتابزدگی از بالا به زیر افتاد و بمرد!

بانوی نیکوکار نعش هر دو پسر را پنهان کرد و آماده ی پذیرایی مهمان معظم خود گردید وبه

پخت و پز پرداخت و افطار را آماده ساخت.جبرئیل نازل شد و عرض کرد:«یا رسول الله!به مرد انصاری

بگو پسر هایش را بیاورد»

حضرت امر به احضار آن دو پسر فرمود.

مرد انصاری به سراغ همسر رفت و امر پیغمبر را ابلاغ کرد.

زن گفت:«بچه ها حاضر نیستند.»

مرد بازگشت و عرض کرد:«بچه ها حاضر نبودند.»

پیغمبر فرمود:«باید حاضرشان سازی.»

مرد انصاری دگرباره به سراغ زن رفت و فرموده ی پیغمبر را ابلاغ کرد.

زن داستان پسران را برای شوهر بگفت.

مرد انصاری پیکر آغشته به خون کودکان را به حضور پیامبررحمت(ص) بیاورد. حضرت دعا فرمود و

هر دو زنده شدند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مجنون الحسین(ع) 86/5/22:: 11:56 صبح     |     () نظر


انجمن علمی تفریحی فورآل