دفعتاً خبر آمد که فدک از دست رفت و این براى شما بانوى من که تازه داغ غصب خلافت دیده بودید، کم غمى نبود.
کارگزاران شما هراسان آمدند و گفتند:
ــ خلیفه ما را از فدک بیرون کرد و افراد خود را در آنجا گماشت.
شما در بستر بیمارى بودید. رنگ رویتان زرد بود و دستهایتان هنوز میلرزید، فروغ نگاهتان رفته بود و دور چشمانتان به کبودى نشسته بود.
از هماندم که عمر در را بر پهلوى شما شکست و جان کودک همراهتان را گرفت و شما فریاد زدید:
ــ فضه مرا دریاب!
من فهمیدم که کار تمام است و شده است آنچه نباید بشود. شما مضطر و مضطرب از بستر بیمارى جهیدید و گفتید:
ــ چرا؟!!
و شنیدید:
ــ فدک را هم غصب کردند، به نفع حکومت غصبى
منبع سایت تبیان
کلمات کلیدی: کشتی پهلو شکسته، حضرت فاطمه(س)، خشم فاطمه (سلام الله علیها)
من هم مثل شما تعجب کردم وقتى که دیدم عدهاى زن پشت در خانه جمع شدهاند.
شما به من فرمودید:
ــ اسماء! ببین چه خبر است.
من رفتم و خبر آوردم که:
ــ عدهاى از زنان مهاجر و انصار به عیادت شما آمدهاند.
من میدانستم که دل مبارکتان از هر چه مهاجر و انصار، خون است اما هم میدانستم که کرامت شما میهمان را از در خانه نمیراند، اگر چه میهمان، جفاکار و خیانتپیشه باشد.
این بود که گفتم داخل شوند. عدهشان زیاد بود. وقتى دور بستر شما را گرفتند. اتاق کاملاً پر شد. آدمى دراین چهار روز عمر چه چیزهاى غریبى که نمیبیند. آن از ملاقات عمر و ابوبکر و این هم از عیادت زنان مهاجر و انصار.
پیکر را غرق زخم میکنند و میآیند به عیادت زخمى!
نشتر بر جگر فرو میبرند و بعد، از حال و روز جراحت سؤال میکنند.
کاش بیایند براى زخم زدن، لااقل جاى سالم را برمیگزینند. میآیند به عنوان مرهم گذاشتن و درست بر روى زخم مینشینند.
کلمات کلیدی: کشتی پهلو شکسته، حضرت فاطمه (س)، آتش ظلم بر خانه وحى
غم به جراحت میماند، یکباره میآید اما رفتنش، التیام یافتنش و خوب شدنش با خداست. و در این میانه، نمک روى زخم و استخوان لاى زخم و زخم بر زخم، حکایتى دیگر است. حکایتى که نه میشود گفت و نه میتوان نهفت.
حکایت آتشى که میسوزاند، خاکستر میکند اما دود ندارد، یا نباید داشته باشد.
مرگ پیامبر براى تو تنها مرگ یک پدر نبود، حتى مرگ یک پیامبر نبود، مرگ پیام بود، مرگ شمع نبود، مرگ روشنى بود.
آنکه گفت «حَسْبُنا کِتابَ الله» کتاب خدا را نمیشناخت، نمیدانست که یکى از دو ثقل به تنهایى، آفرینش را واژگون میکند، نمیفهمید که با یک بال نه تنها نمیتوان پرید که یک بال، وبال گردن میشود و امکان راه رفتن بطئى را هم از انسان سلب میکند.
و نه او که مردم هم نفهمیدند که کتاب بدون امام، کتاب نیست، کاغذ و نوشتهاى است بیروح و جان و نفهمیدند که قبله بدون امام قبله نیست و کعبه بدون امام سنگ و خاک است و قرآن بدون امام، خانة بیصاحبخانه است.
هرکس به خانة بیصاحبخانه، به میهمانى برود، به یقین گرسنه برمیگردد. مگر آنکه خیال چپاول داشته باشد و قصد غصب کرده باشد یا کودک و سفیه و مجنون باشد.
تو در مرگ رسول، هدم رساله را میدیدى و در مرگ پیامبر نابودى پیام را.
و حق با تو بود، آنجا که تو ایستاده بودى، همه چیز پیدا بود. تو از حوادث گذشته و آینده خبر میدادى، انگار که همه را پیش چشم دارى.
خداوند آنچه را که به پیامبر و پدر داده بود، به تو نیز داده بود، جز رسالت و امامت.
تو یکبار در پیش پدر آنچنان از عرش و کرسى و ماضى و مستقبل سخن گفتى که پدر شگفت زده به نزد پیامبر شتافت و پاسخ شنید.
منبع سایت تبیان
کلمات کلیدی: کشتی پهلو شکسته، حضرت فاطمه (س)، سقیفه و خیانت