من هم مثل شما تعجب کردم وقتى که دیدم عدهاى زن پشت در خانه جمع شدهاند.
شما به من فرمودید:
ــ اسماء! ببین چه خبر است.
من رفتم و خبر آوردم که:
ــ عدهاى از زنان مهاجر و انصار به عیادت شما آمدهاند.
من میدانستم که دل مبارکتان از هر چه مهاجر و انصار، خون است اما هم میدانستم که کرامت شما میهمان را از در خانه نمیراند، اگر چه میهمان، جفاکار و خیانتپیشه باشد.
این بود که گفتم داخل شوند. عدهشان زیاد بود. وقتى دور بستر شما را گرفتند. اتاق کاملاً پر شد. آدمى دراین چهار روز عمر چه چیزهاى غریبى که نمیبیند. آن از ملاقات عمر و ابوبکر و این هم از عیادت زنان مهاجر و انصار.
پیکر را غرق زخم میکنند و میآیند به عیادت زخمى!
نشتر بر جگر فرو میبرند و بعد، از حال و روز جراحت سؤال میکنند.
کاش بیایند براى زخم زدن، لااقل جاى سالم را برمیگزینند. میآیند به عنوان مرهم گذاشتن و درست بر روى زخم مینشینند.
کلمات کلیدی: کشتی پهلو شکسته، حضرت فاطمه (س)، آتش ظلم بر خانه وحى