این هم یک شعر از شیخ احمد جامی با نام دوازده امام
من زمهر حیدرم هر لحظه اندر دل صفا است
از پی حیدر حسن مارا امام و راهنما است
همچو کلب افتاده ام بر آستان بوالحسن
خاک نعلین حسین بر هردو چشمم توتیا است
عابدین تاج سروباقردو چشم روشنم
دین جعفر بر حق است و مذهب موسی روااست
ای موالی وصف سلطان خراسان را شنو
ذره ای از خاک قبرش دردمندان را دواست
پیشوای مؤمنان است ای مسلمانان تقی
گر نقی را دوست داری بر همه ملت رواست
عسکری نور دوچشم آدم است و عالم است
همچو یک مهدی سپهسالار در عالم کجااست
شاعران از بهر سیم و زر سخنها گفته اند
احمد جامی غلام خاص شاه اولیا است
***************************************
کلمات کلیدی: