در منابع معتبر شیعه پیرامون نزول آیه مبارکه «تطهیر»، یک روایت طولانی موجود است که به «حدیث کساء» شهرت دارد. و نویسنده کتاب «عوالم العلوم» آن را به نقل از «جابربن عبدالله انصاری» بدینگونه روایت کرده است: (1)
دخت سرافراز پیامبر، فاطمه علیهاالسلام فرمود: روزی پدر گرانقدرم به خانه ما وارد شد و فرمود: درود بر تو ای «فاطمه»! پاسخ آن حضرت را دادم و به ایشان درود گفتم.
آن حضرت فرمود: فاطمه جان! در خود احساس ضعف میکنم.
گفتم: پدر جان! شما را در این مورد به خدای میسپارم، او شما را نگهبان باد.
فرمود: فاطمه جان! آن «عبای یمانی» را بیاور و مرا با آن بپوشان.
من عبای آن حضرت را آوردم و او را به وسیله آن، پوشانیدم. بر چهره نورافشانش نگریستم، گویی ماه شب چهارده بود که میدرخشید.
ساعتی نگذشته بود که فرزندم «حسن» از راه رسید و سلام کرد. در پاسخ او گفتم: سلام بر تو باد گرامی فرزندم! نور دیده و ای میوه قلب مادر! پسرم! گفت: مادر جان! بوی خوش و عطرآگینی در خانه استشمام میکنم. گویی جدّ گرانقدرم، پیامبر آمده است!
آری بدینسان هنگامی که ما پنج تن در کنار هم و در زیر «کساء» قرار گرفتیم، پیامبر دو طرف «کساء» را گرفت و با دست راست خویش اشاره به آسمان نمود و فرمود:
بار خدایا! اینان خاندان و خاصّان و نزدیکان من هستند. اینانند که گوشتشان، گوشت من است و خونشان، خون من. خداوندا! هر که اینان را بیازارد مرا آزرده است و هر که آنان را به رنج افکند، مرا به رنج افکنده است و هر که با آنان بجنگد، با من سر جنگ داشته است. بار خدایا! من با هر کس که با آنان پیکار کند، در پیکارم و با هر کس که با آنان در صلح و صفا باشد، در صلح و صفا هستم. من دشمن دشمنان اینان هستم و دوستدار دوستانشان خواهم بود، چرا که اینان از من هستند و من از اینان.
پسرم «حسن» به جانب «کساء» رفت و گفت: سلام بر تو ای جدّ گرانقدر، ای پیامبر خدا! آیا اجازه میدهید در کنار شما باشم؟
پیامبر فرمود: سلام بر تو فرزند گرامیام! سلام بر تو ای صاحب «حوض» من، در روز رستاخیز! بیا ... به زیر کساء وارد شو.
هنوز چیزی نگذشته بود که فرزندم «حسین» آمد و سلام گفت.
گفتم: سلام بر تو باد ای نور دیده و میوه قلب مادر!
فرزندم گفت: مادر جان! بوی خوشی نزد شما استشمام میکنم. تو گویی بوی جدّ گرانقدرم، پیامبر خداست، آری مادر جان؟!
پاسخ دادم: آری پسرم! جدّ بزرگوارت به همراه برادرت «حسن» زیر «کساء» هستند. پسرم حسین، به سوی «کساء» رفت و پس از درود بر پیامبر گفت: آیا اجازه میدهید که زیر «کساء» به همراه شما باشم؟
پیامبر فرمود: سلام بر تو ای فرزند گرانمایه و ای شفاعت کننده امّت من در روز رستاخیز! آری بیا... پسرم. حسین نیز به زیر «کساء» وارد شد.
در این هنگام امیرمومنان از راه رسید و سلام کرد. من پاسخ او را دادم. او فرمود: فاطمه جان! دخت سرفراز پیامبر! بوی خوشی نزد شما استشمام میکنم، گویی بوی برادر و پسرعمویم پیامبر خداست؟
فرشته وحی گفت: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند که در زیر «عباء» قرار دارند؟
خدا فرمود: اینان خاندان نبوّت و گنجینه رسالت هستند. «فاطمه» و پدرش، «فاطمه» و همسرش، «فاطمه» و دو پسرش.
امیرمومنان به سوی «کساء» رفت و گفت: سلام بر شما ای پیامبر خدا! آیا اجازه میدهید در کنار شما باشم؟
پیامبر فرمود: سلام بر تو باد ای برادر و جانشین و پرچمدار من! آری بیا ... و امیرمومنان نیز وارد شد.
و آنگاه خودم نزدیک رفتم و گفتم: سلام بر تو ای پدر گرانمایهام، ای پیامبر خدا! آیا اجازه دارم با شما باشم؟
پیامبر فرمود: درود بر تو ای دخت سرفراز و ای پاره تن من! آری بیا ... و من نیز با افتخار زیر «کساء» رفتم و در کنار پدر و همسر گرانقدر و دو فرزندم قرار گرفتم.
آری بدینسان هنگامی که ما پنج تن در کنار هم و در زیر «کساء» قرار گرفتیم، پیامیر دو طرف «کساء» را گرفت و با دست راست خویش اشاره به آسمان نمود و فرمود:
بار خدایا! اینان خاندان و خاصّان و نزدیکان من هستند. اینانند که گوشتشان، گوشت من است و خونشان، خون من. خداوندا! هر که اینان را بیازارد مرا آزرده است و هر که آنان را به رنج افکند، مرا به رنج افکنده است و هر که با آنان بجنگد، با من سر جنگ داشته است. بار خدایا! من با هر کس که با آنان پیکار کند، در پیکارم و با هر کس که با آنان در صلح و صفا باشد، در صلح و صفا هستم. من دشمن دشمنان اینان هستم و دوستدار دوستانشان خواهم بود، چرا که اینان از من هستند و من از اینان.
خداوندا! درود و رحمت و برکت و آمرزش و خشنودی خویش را بر من و بر اینان قرار ده و پلیدی و زشتی را از وجودشان آنگونه که خود میپسندی بزدای و آنان را پاک و پاکیزه ساز.
در این لحظات بود که خدای جهان آفرین به فرشتگان فرمود:
«هان ای فرشتگان!
و ای آسمانیان!
من هرگز آسمانی را برافراشته و زمینی را گسترده و ماهی را درخشنده و خورشیدی را نورافشان و فلکی را گردان و دریایی را جاری و کشتیی را سیرکننده، پدید نیاوردم و نیافریدم، مگر به خاطر مهر این پنج شخصیّت والا و گرانمایهای که در زیر «کساء» هستند.»
فرشته وحی گفت: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند که در زیر «عباء» قرار دارند؟
خدا فرمود: اینان خاندان نبوّت و گنجینه رسالت هستند. «فاطمه» و پدرش، «فاطمه» و همسرش، «فاطمه» و دو پسرش.
جبرئیل گفت: پروردگارا! آیا به من اجازه میدهید به زمین فرود آیم و ششمین آنان باشم؟
خدا فرمود: آری اجازه دادم.
جبرئیل فرود آمد و گفت: سلام بر تو ای پیامبر خدا! پروردگار بلند مرتبه و والا به شما سلام میرساند و به درود و احترام ویژهای شما را گرامی میدارد و میفرماید: «به شکوه و اقتدارم سوگند که من هرگز آسمانی را برافراشته و زمینی را در گردش و دریایی را خروشان و کشتیی را شناکنان نیافریده و پدیدار نساختم، مگر به خاطر شما پنج تن.»
و اینک ای پیامبر خدا! پروردگارم به من اجازه داده است تا با شما زیر این «کساء» باشم. آیا شما نیز اجازه میدهید؟
پیامبر فرمود: سلام بر تو ای امین وحی الهی، به تو اجازه دادم، بیا! ...
فرشته امین نیز وارد شد و آنگاه این آیه شریفه را که ارمغان خدا بود بر قلب مصفّای پیامبر خدا خواند:
«انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً.»
در این هنگام امیرمنان گفت: ای پیامبر خدا! این نشست ما بر زیر این «کساء» در بارگاه خدا دارای امتیازی است؟
پیامبر فرمود: سوگند به آن قدرتی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت! داستان این نشست ما در زیر این «کساء»، در هیچ مجلس و محفلی از محافل زمینیان - که گروهی از پیروان و دوستداران ما در آن باشند - یاد نشود جز این که باران مهر خدا بر آنان باریدن کند و فرشتگان گرد آنان بگردند و تا پایان مجلس آنان، برایشان آمرزش بخواهند.
علی علیهالسلام فرمود: با این بیان، به خدای سوگند که ما پیروز و رستگار شدیم و به پروردگار کعبه سوگند که شیعیان ما نیز پیروز و رستگار شدند.
پیامبر دعا کرد: خداوندا! درود و رحمت و برکت و آمرزش و خشنودی خویش را بر من و بر اینان قرار ده و پلیدی و زشتی را از وجودشان آنگونه که خود میپسندی بزدای و آنان را پاک و پاکیزه ساز.
پیامبر فرمود: سوگند به آن که مرا به حقّ به نبوّت برانگیخت و به رسالت برگزید! اگر این رخداد، در محفلی از محافل زمینیان که گروهی از شیعیان و دوستداران ما در آن گرد آمده باشند یاد شود، اگر اندوه زدهای در میان آنان باشد، خداوند اندوه او را برطرف میکند و اگر غمزدهای باشد، غم او را میزداید و اگر صاحب حاجتی در میانشان باشد، خدا خواسته او را برآورده میسازد.
امیرمومنان گفت: پس به خدای سوگند که ما و شیعیان ما در دنیا و آخرت نیکبخت و رستگار شدیم.
شیعه و حدیث کساء
خواندن حدیث شریف «کساء» در محافل و مجالس به منظور طلب خیر و برکت و به هدف اجابت رسیدن دعاها و نزول مهر و رحمت خدا، هماره در طول قرون و اعصار در میان پیروان مذهب خاندان وحی و رسالت جریان داشته است تا آنجایی که جلب رحمت الهی به وسیله خواندن آن در میان شیعه به صورت یک سیره شایسته در آمده و آثار شگفتانگیزی نیز همچون: شفا یافتن بیماران، برآمدن خواستهها و رفع سختیها و ناگواریها نیز به برکت تلاوت آن، در میان آنان ظاهر شده است.
این حدیث شریف در منابع ذیل آمده است:
1- «غررالاخبار»، «دیلمی» از علمای قرن هشتم هجری
2- «المنتخب»، «طریحی» صاحب «مجمع البحرین»
3- «نهج المحجة فی فضائل الائمّة»، «عل نقی احسابی» از علمای قرن دوازده هجری
4- «عوالم العلوم»، «بحرانی»، که آن را با سندهای عالی و به هم پیوسته از سلسلهای از علمای بزرگ روایت کرده است که از جمله آنان عبارتند از:
علاّمه حلّی، شیخ طوسی، شیخ مفید، ابن قولویه، علیّ بن ابراهیم، کلینی و چهرههایی از این گونه ... . همچنان که برخی از دانشمندان بزرگ، کتاب مستقلّی پیرامون این حدیث شریف نوشته و به شرح آن پرداخته و راههای رسیدن آن را به روشنی آوردهاند. علاقمندان برای توضیح بیشتر در این مورد میتوانند به کتاب «احقاق الحقّ»، ج 2، ص 558، مراجعه نمایند.
پینوشت:
1- عوالم العلوم، ج 11.
منبع:
کتاب فاطمة الزهرا؛ از ولادت تا شهادت، آیة الله فقید سید محمدکاظم قزوینی، ترجمه علی کرمی. سایت تبیان
کلمات کلیدی: